و کجایی سهراب؟
آب را گل کردند.
چشمها را بستند و چه با دل کردند.
وای سهراب کجایی آخر؟
زخم ها بر دل عاشق کردند.
خون بر چشم شقایق کردند.
تو کجایی سهراب؟که همین نزدیکی عشق را دار زدند .
همه جا سایه دیوار زدند
وای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالیست!
دل خوش سیری چند؟
صبر کن سهراب قایقت جا دارد؟
من می خواهم دور شوم از این خاک غریب !